اکوسیستم اپل چیست؟ یک سیستم یکپارچه در بین محصولات شرکت اپل که تمام آنها را در یک فضای مشترک به کار میگیرد، اکوسیستم اپل نام گذاری شده است. این چرخه هوشمند، کاربری سیستم عامل های اپل را برای کاربران آسان میکند.
در حقیقت پاسخ به این سوال کمی پیچیده است. زیرا این عبارت نه تنها به محصولات اپل مانند آی مک، مک بوک پرو، مک بوک ایر، مک مینی، موس اپل، ایرپاد اپل، قلم اپل، اپل واچ ، آیفون و...، بلکه به رابطه بین دو محصول و نحوه تطبیق آنها با هم و در یک تجربه کاربری منجسم و یکپارچه، اشاره دارد.
در این مقاله توضیح میدهیم که چرا رویکرد اکوسیستمی برای اپل، نسبتا منحصر به فرد است و اینکه چنین تجربه ای برای کاربران چگونه به نظر میرسد.
راه بسیار آسان برای پاسخ به این سوال اینست که آن را با یک پازل مقایسه کنیم:
هر محصولی که اپل میسازد نشان دهنده یک قطعه است، که هر قطعه به گونهای طراحی شده است که با دیگر قطعات ارتباط کاملا مناسبی داشته باشد. با وجود این برای استفاده از هر قطعه لزوما نیازی به داشتن قطعه دیگر نیست. با این حال داشتن همه قطعات در کنار هم باعث تجربهای جادویی میشود.
نکته مثبت اینست که با خرید هر یک از محصولات اپل، میتوانید آنرا در جای مخصوص خود در این پازل بچینید و تا زمانیکه آن را نخریدهاید، ایرادی در کار با بقیه محصولات ایجاد نمیشود و این یعنی داشتن یک تجربه دوست داشتنی!
به عنوان مثال فرض کنید تنها محصول اپلی که استفاده میکنید آیفون است، دستگاهی جذاب که خودش به تنهایی فوقالعاده و کاربردی است. اما تصور کنید بتوانید تکهای از آن را روی مچ خود داشته باشید (apple watch).
شگفت انگیز خواهد بود که به روشی بسیار راحتتر و سریعتر نسبت به آیفون، با ساعت هوشمند خود بتوانید تماس بگیرید، پیامک بفرستید، آب و هوا و یا خیلی چیزهای دیگر را بررسی کنید.
همانطور که میبینید نیازی نیست هر دو قطعه پازل را در کنار هم قرار دهید ولی اگر صادق باشیم تجربه این دو در کنار هم واقعا خوشایند است.
این توصیف و مثال بالا، دقیقاً به مفهوم کلی عبارت "اکوسیستم اپل" اشاره دارد.
سالها پیش مردم به جای "اکوسیستم" عبارت "سرزمین محصور شده اپل" را به کار میبردند که مفهوم منفیتری داشت، و دلیلش هم انحصار اپل بود.
قبل از عصر ظهور دستگاههای تلفن همراه، دلایل زیادی از نظر سایر شرکتها وجود نداشت که بخواهند استراتژی فروش خود را حول یک اکوسیستم ایجاد کنند، زیرا در آن زمان، سبد خرید مشتریان نهایتا شامل کامپیوتر، دوربینهای دیجیتال و یا پخشکنندههای MP3 بود.
اما اپل دقیقا از ابتدای کار، بر ایجاد یک اکوسیستم متمرکز شده بود و حتی زمانیکه سیستم عامل مکینتاش را بعنوان یک سیستم عامل اختصاصی در سال 1984 ارائه کرد، به هیچ کس دیگری اجازه کنترل و دسترسی های خاص به آن را نمیداد.
از همان زمان این انتقاد برانگیخته شد که چرا اپل در حال ایجاد یک سیستم بسته است که کنترل را از کاربران سلب میکند؟ در حالی که شرکتهایی مانند مایکروسافت، مجوز سیستم عامل ویندوز خود را به هر سازنده سختافزاری که هزینهاش را پرداخت کند، میدهند.
پرواضح است که این کار منجر به تسلط شرکت های دیگر بر بازار کامپیوتر و کسب درآمد بالا میشد.
اما اپل، با تکیه بر تاکید استیو جابز، اصرار داشت، در صورتی که بخواهیم تجربه کاربری برتری ایجاد کنیم، باید بطور همزمان کنترل کاملی بر سختافزار و حتی نرمافزار خودمان داشته باشیم.
بنابراین نتیجه ای که حاصل شد این بود: شرکت اپل، سخت افزار و نرم افزار را در نوعی اکوسیستم بسته با هم ادغام کرد.
این فلسفه، کاملاً منحصر به فرد و مختص مدیران اپل بود و در حقیقت مزیت بزرگی بود که در دوران ظهور و حضور گسترده دستگاههای تلفن همراه، این شرکت را نسبت به رقبا در جایگاه ممتازتری قرار داد زیرا آنها از قبل، روش کار را مشخص کرده بودند و میدانستند که چگونه نرمافزارها، سختافزارها و خدماتی را که ارائه میکردند، یکپارچه کنند. بنابراین اکوسیستم یکپارچه خود را در مکینتاش (Macintosh)، آی مک(iMac)، مک بوک (MacBook) و آیپاد (iPod) به اجرا درآوردند.
اپل با طراحی اکوسیستم یکپارچه محصولات خود، در حال ایجاد ارزش برای کاربرانش بود.
تصور کنید چند دستگاه اعم از تبلت، نوت بوک، گوشی و ساعت هوشمند دارید. مدیریت جداگانه هر یک از این محصولات آنقدر وقتگیر خواهد بود که مجبورید نیمی از روز را صرف کار با آنها کنید. بهترین راهکار در این شرایط اینست که تمام آنها به صورت یکپارچه و مانند یک دستگاه واحد در کنار هم کار کنند و تا بتوانند کاربران را در کوتاهترین زمان به بهترین نتیجه برسانند.
اکثر شرکتها بر فروش در قالب یک اکوسیستم، متمرکز نبودند و روی فروش محصولات به صورت جداگانه تمرکز داشتند. مثلاً شرکت Dell بر روی فروش نوت بوکها تمرکز داشت، شرکت مایکروسافت بر فروش تبلت و شرکت Blackberry نیز بر روی گوشیها هوشمند متمرکز شده بودند.
زمانی که Apple در سال 2007 وارد بازار گوشیهای هوشمند و در سال 2010 وارد بازار تبلت شد، این شرکتها تمامی تلاش خود را به کار گرفتند که اکوسیستمهای خاص خود را ایجاد کنند.
به این ترتیب که:
شرکت Microsoft سعی کرد یک گوشی هوشمند را با لپ تاپ های مایکروسافت و تبلتهای مایکروسافت همراه سازد، اما با شکست مواجه شد.
شرکت Google سعی کرد تبلت ساخت خودش را با نوت بوک ها و گوشی های هوشمندی که تولید میکرد همراه سازد، اما این شرکت نیز شکست خورد.
شرکت LG نیز توان خود را صرف ایجاد یک اکوسیستم برای گوشیهای هوشمندش نمود که مشکلاتی مشابه با دو شرکت دیگر را تجربه کرد.
ساخت یک اکوسیستم، آن هم در حالی که تمرکز یک شرکت، همیشه بر فروش هر چه بیشتر محصولات بصورت تکی بوده و به تجربه کاربران توجه کافی نشود، بسیار دشوارتر از آن چیزی است که تصور میشود، حتی اگر این شرکت مایکروسافت، گوگل یا ال جی باشد.
سالیان درازی است که شرکت Apple از این مکانیزم قدرتمند استفاده میکند و دقیقاً به همین دلیل است که برخی از افراد به واسطه همین موضوع، نظر منفی راجع به برند اپل دارند و ادعا میکنند که کاربرانش را مجبور میکند به سیستمی بسته وارد شوند که قدرت آنها را از بین میبرد و همه اختیارات کاربر را به هر آنچه اپل صلاح بداند، میسپارد.
نظر این مخالفان، فارغ از نام شرکت ایجاد کننده، فقط جنبه منفی هر اکوسیستمی را نشان میدهد.
این سخن مستقیماً به این مطلب اشاره دارد که برای لذت بردن از این ادغام و یکپارچگی موجود در یک اکوسیستم، بایستی تمامی اجزاء خرید خود را به محصولات یک شرکت، محدود کنید. البته کاربر میتواند هنگام خرید، محصولاتی از برندهای مختلف را انتخاب کند ولی قطعات پازل (اکوسیستم) به خوبی با هم هماهنگ نخواهد شد.
مثلا تصور کنید فردی بخواهد گوشی هوشمند اپل را در کنار ساعت هوشمند سامسونگ استفاده کند. در این صورت قطعاً تجربه لذت بخشی نخواهد داشت.
اکثر کاربرانی که از یک محصول شرکت اپل استفاده میکنند، تمایل دارند از مزایای کامل اکوسیستم آن لذت ببرند.
به نظر میرسد یک اکوسیستم، همیشه به سازماندهی در یک زنجیره تمایل دارد که به وضوح نقش هر دسته محصول و رابطه بین آنها مشخص شده است.
1. خانواده مک (آی مک و مکبوک و مک مینی)، در ابتدای این سلسله مراتب قرار دارند و فشردهترین وظایف و سنگینترین منابع داده ها از قبیل: ویرایش ویدیوهای 4K و ایجاد طراحی سه بعدی و... را مدیریت میکند.
2. خانواده آیپد، در رده بعدی جای میگیرند که با روشی بسیار لذت بخش و روان، تجاربی نسبتاً سبک، مانند تماشای ویدئوهای یوتیوب ، پاسخ به ایمیل ها، مرور اینترنت یا خواندن کتابهای الکترونیکی، برایمان انجام میدهند.
3. در ردههای بعدی دستگاههای فوق العاده سبک و قابل حمل مانند آیفون قرار میگیرد که برخی از تجربیاتی را که میتوانیم در یک محصول دیجیتال داشته باشیم، لذت بخشتر میسازد، از قبیل: عکسبرداری، گوش دادن به موسیقی در حال حرکت، پاسخ دادن به پیامک، برقراری تماس و...
4. ساعت، در رده بعدی و بعنوان دستگاهی پوشیدنی، کم وزن و اساساً قابل حمل مانند اپل واچ و ایرپاد، قرار میگیرد که به انسان هم وصل میشوند و سطح بالاتری از راحتی را در انجام اموری مانند: بررسی آب و هوا، ردیابی تناسب اندام و سلامت قلب، برایمان فراهم میکند.
در این رده بندی محصولات یک اکوسیستم، هر طبقه از محصول، روش راحتتری را برای تکمیل یک کار (نسبت به آنچه در محصولات سطح بالاتر آن قرار دارد)، ارائه میکند.
نکته حائز اهمیت اینست که در این زنجیره، قابلیتهای هر دستگاه در یک رده، نسبت به محصولی در رده بعدی، کمی کاهش مییابد.
جادوی واقعی، در فضای بین محصولات و به شکل زیر اتفاق میافتد:
برای نمونه زمانی که یک رویداد در تقویم ساعت اپل خود ایجاد میکنید، به طور خودکار روی هر محصول دیگر شما که متعلق به اپل باشد، ظاهر میشود.
یا زمانی که باکس یک جفت ایرپاد جدید را باز میکنید، میتوانید آنها را فقط با یک ضربه و بدون تاخیر به آیفون خود متصل کنید.
یا هنگامی که میخواهید موسیقی را به هوم پاد خود منتقل کنید، فقط کافیست تلفن خود را نزدیک بلندگو نگه دارید تا محتوا به طور یکپارچه منتقل شود.
یا در صورتی که شروع به نوشتن ایمیل در مک خود کرده باشید، اما مجبور به خروج از آن هستید، میتوانید از آیفون و دقیقاً از همان جایی که ایمیل را متوقف کرده بودید، به کار ادامه دهید.
یا اگر فایل بزرگی دارید که میخواهید از آی پد به مک خود منتقل کنید، میتوانید آن را به آسانی و با استفاده از AirDrop ارسال کنید و مزایای بسیار دیگر که در حوصله این مقاله نمیگنجد.
بین کاربران مختلف در یک اکوسیستم هم مزایایی وجود دارد.
بدین ترتیب که مثلاً در iMessage ضربه برگشت (Tapback)، جلوه های پیام (Message effect)، رمزگذاری سرتاسری، نشانگر تایپ (Indicator)، FaceTime و کل یک AppStore را داریم و این همان چیزی است که گوگل سالهاست میکوشد مشابه آنها را روی اندروید پیاده کند.
بطور خلاصه میتوان گفت:
اکوسیستم اپل به صورتی عمل میکند که کاربر در حین کار با آنها این احساس را دارد که در آن واحد، با یک دستگاه یکپارچه و در چند اندازه و شکل مختلف کار میکند.
جمع بندی:
اکوسیستم اپل، دارای تیغ دو لبه است:
از سویی عده ای آنرا دلیلی برای تعریف و تمجید از اپل بعنوان "بهترین اکوسیستم" میدانند و از سویی افرادی آنرا به عنوان "تله" میشناسند و جالب است اگر بگوییم هر دو طیف مطلب درستی را بیان میکنند!
در این بین، کیفیت و هوشمندی اکوسیستم اپل باعث میشود، تجربهای را در اختیار کاربرانش قرار دهد که مقاومت در برابر خرید محصولات اپل غیر ممکن باشد و با داشتن فقط یکبار تجربه خرید در هر یک از محصولات اپل، به خرید مجدد آنها ادامه داده و هرگز برند اپل را ترک نکنند.
از سویی دیگر با وجود اینکه شرکتهای دیگر، سعی دارند جا پای اپل بگذارند و یک مدل فروش بر مبنای اکوسیستم کامل ارائه دهند، اما امروزه با حضور انواع مک بوک پرو، مک بوک ایر، مک مینی و آی مک، آیپدهای متنوع، انواع آیفونهای با کیفیت و اپلواچهای کارآمد و ایرپاد اپل، بزرگترین و سرگرمکنندهترین پازل موجود در حال حاضر، توسط شرکت اپل ساخته شده است که از لحاظ کارایی، هیچ یک از رقبا نمیتوانند با آنها در یک سبد قرار گیرند.
در نهایت به واسطه قضاوت کاربران و رضایت استفاده کنندگان میتوان با اطمینان گفت:
تا امروز و این لحظه، اکوسیستم Apple (با طعم سیب)، بهترین لذت را داشته است.
مقالات مرتبط:
سرفیس چیست؟ | معرفی انواع سرفیس مایکروسافت + تصاویر
مقایسه انواع موس اپل (انواع Magic mouse اپل)
انواع ایرپاد اپل Airpods | مقایسه بین تمامی مدلها
کاملترین راهنمای تنظیمات موس آیفون ( سفارشی سازی)+تصاویر راهنما
21 نکته و ترفند که باید قبل از اینکه مک بوک اپل بخرید بررسی کنید+تصاویر راهنما
انواع قلم سرفیس مایکروسافت و ویژگی هر کدام + قیمت
5 مزیت شگفت انگیز مجیک کیبورد اپل برای آیپد
نحوه شناسایی لوازم جانبی اپل (با پورت لایتنینگ تقلبی یا تایید نشده)
راهکارهایی برای افزایش طول عمر باتری اپل واچ
گردآوری: پارسان می